عشق ُ با خط ِ شکسته بنویس!
تو رَجزخونی ِ این حنجره ها،
بنویس که این صدای بی دروغ،
عُمریه نخورده مَسته! بنویس!
بنویس که اوج پرواز کلاغ
یه نفر تو سرزمین ِ شبْ هنوز،
دل به تاریکی نبسته ! بنویس!
دیشب رویایی داشتم: خواب دیدم بر روی شنها راه می روم همراه با خود خداوند و بر روی پرده ی شب تمام روزهای زندگیم را مانند فیلمی میدیدم همانطور که به گذشته نگاه می کردم روز به روز از زندگی را دو رد پا بر روی پرده ظاهر شد یکی مال من و یکی از آن خداوند راه ادامه یافت تا تمام روزهای تخصیص یافته خاتمه یافت آنگاه ایستادم و به عقب نگاه کردم در بعضی از جاها فقط یک رد پا وجود داشت اتفاقا آن روزها مطابق با سخت ترین روزهای زندگیم بود روزهایی با بزرگترین رنجها.ترسها.دردها و ... آنگاه از او پرسیدم: ٬٬ خداوندا! تو به من گفتی در تمام ایام زندگیم با من خواهی بود و من پزیرفتم که با تو زندگی کنم.خواهش می کنم به من بگو چرا در آن شرایط دردآور مرا تنها گذاشتی؟ ٬٬ ٬٬ فرزندم تو را دوست دارم و به تو گفتم در تمام سفر با تو خواهم بود. من هرگز تو را تنها نخواهم گذاشت. نه حتی برای لحظه ای و من چنین نکردم هنگامی که در آن روزها یک رد پا بر روی شن دیدی من بودم که تو را به دوش کشیده بودم.٬٬
تو رو به خدا بعد من مواظب خودت باش گریه نکن آروم بگیر به فکر زندگیت باش
مثل همیشه اگه بفهمم داری غصه میخوری شکایت ازکسی نکن با اینکه خیلی دلخوری
دلت نگیره مهربون عاشقتم اینو بدون دلم گرفته می دونی ازهم جدا کردنمون
دل نگرونتم همش اگه خطا کردم ببخش بازم منو به خاطر تموم خوبیات ببخش
منو ببخش منو ببخش
اصلا فراموشم کنو فکر کن منو نداشتی این جوری خیلی بهتر بگو منو نخواستی
برو بگو تنهایی رو خیلی زیاد دوسش داری اگه تو تنها بمونی با کسی کاری نداری
دانلود موزیک این متن با صدای رهام در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...در خلوت من نگاه سبزت جاریست این قسمت بی تو بودنم اجباریست افسوس نمی شود کنارت باشم بی تو هر ثانیه و هر لحظه ی من تکراریست...
زندگی گریه ی مختصریست... مثل یک فنجان چای... و کنارش عشق است... مثل یک حبه قند... زندگی را با عشق نوش جان باید کرد...
شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت؟ گفت ای عاشق بیچاره فراموش شوی... سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد گفت طولی نکشد نیز تو خاموش شوی