من از پشـت شـــبهای بی خـاطـره
من از پشـت زنـــدان غـــم آمـدم
مــــن از آرزوهــــــای دور و دراز
من از خواب چشــمان نــــم آمدم
تـــو تعـــبیر رویای نـــا دیـده ای
تـــو نوری که بر ســــایه تابیده ای
تـــو یـک آسمـان بخشش بـی طلب
تـــو بر خاک تردیـــد باریـــده ای
تـــو یک خانه در کوچه ی زنــدگی
تـــو یک کوچه در شــهر آزادگـــی
تـــو یک شهر در سرزمین حــضـور
تـــویی راز بودن به این ســـــادگی
مــــرا با نگـــا هـت به رویــا ببــر
مرا تا تمـــــاشای فـــــردا ببــــر
دلــــم قطره ای بی تپش در سـراب
مــــرا تا تکــــاپــوی دریـــا ببـر
have you ever felt so
alone?
and noting makes sense?
well thats how i feel right
now . i feel like
i'm facing everything
by myself .
with nothing left but
tears
and a fake smile .
خدا کنه که بارون بباره بباره بباره
آخه تورو به یاد من میاره میاره میاره
به یاد اون شبی که واسه آخرین بار دیدمت
چطور دلت اومد بری من که تورو میپرستیدمت
خدا کنه که بارون بباره بباره بباره
آخه تورو به یاد من میاره میاره میاره
به یاد اون شبی که واسه آخرین بار دیدمت
چطور دلت اومد بری من که تورو میپرستیدمت
اون شب یه جور دیگه منو نگاه میکردی
یادمه اون شب با بغض منو صدا میکردی
اون شب برای آخرین بار دست منو گرفتی
گفتی خدانگهدار تنهام گذاشتی رفتی
خدا کنه که بارون بباره بباره بباره
آخه تورو به یاد من میاره میاره میاره
به یاد اون شبی که واسه آخرین بار دیدمت
چطور دلت اومد بری من که تورو میپرستیدمت
تولدت مبارک
تولدت مـبــارک همه ی احـسـاس مـن .
کـم کـم وارد سه سالــگی شـــدی .
نمیدونم تا کی با هم هستیم ، اما تا هر زمان که با هم هستیم دوست دارم از عشق بنویسم .
ممنون از شما دوستای خوبم که تو این سه سال به من سر زدید