و شب ،
دو باره شب
هزار باره شب
که از فراز باور ستاره
سیل وار میرسد
و از هجوم تلخواره شب
شکسته رونق ستاره می شود
دلم به سوگ هر ستاره
پاره
پاره
می شود .
در تاریکی چشمانت را جستم
در تاریکی چشمهایت را یافتم
و شبم پر ستاره شد
تو را صدا کردم
در تاریکترین شب ها
دلم صدایت کرد
و تو با طنین صدایم به سوی من آمدی
با دست هایت برای دست هایم آواز خواندی
با تنت برای تنم لالا گفتی
چشمهای تو با من بود
و من چشمهایم را بستم
چرا که دستهای تو اطمینان بخش بود
صدایت میزنم گوش بده
قلبم صدایت میزند
شب، گرداگردم حصار کشیده است
و من به تو نگاه میکنم
از پنجرههای دلم
به ستارههایت نگاه میکنم
چرا که هر ستاره آفتابی است
من آفتاب را باور دارم
من دریا را باور دارم
و چشمهای تو سرچشمه دریاهاست
انسان سرچشمه دریاهاست
تشکر فراوان از شادی برای ارسال این مطلب
هر روز عــاشـــق تر شدیم تو عشـــق خاکــستر شدیم
ساختیــم ولـی به آرزومون نــرسیدیــم
فقط گریـه فقط عـذاب صدتا سـوال بـی جـواب
نه من نه تو از عاشـقی خیـری ندیدیــم